loading...

The dark side of the Moon

بازدید : 435
شنبه 30 آبان 1399 زمان : 12:37

مامان مفصل با بابا راجع به ر. حرف زده،ازش پرسیده که لازمه ر. شخصا باهاش حرف بزنه؟بابا گفتن نه طبق رسم و رسوم پیش برن،مادرش با شما حرف بزنن اول.

شماره موبایل مامان رو به ر. دادم،حالا مامانش میخوان با من حرف بزنن:/میگم ر. آخه با من چرا؟!جواب میده که مامانم میگه با Moon حرف بزنم ببینم چطور باید با خونوادش مطرح کنم؟ :!

بهش گفتم ر. جان خب رسم بر اینه که زنگ میزنن میگن دختر شمارو برا پسرمون میخوایم و حالا خونواده دختر یکم وقت برا تحقیقات اولیه میخوان و بعدش میگن بیاین خواستگاری یا نیاین:))) گف خب من بچه اولشونم بی تجربه اس مادرم:///

پ.ن:مامان دیروز میگف هنوز تخصص قبول نشدی میخوای ازدواج کنی،حالا همه دوستات تخصص میخونن تو عقب میمونی:/// گفتم مامان فلانی ازدواجم کرد بچه دارم شد الان تخصصم قبول شده،چه ربطی داره؟تازه ر. هم میخواد تخصص بخونه دیگه!میگه نه!اون فلانی بود که تونست با زندگی متأهلی تخصصم قبول شه،تو نمیتونی:! گفتم مامان من یه متخصص چهل ساله‌ی مجرد بشم از نظر شما آدم موفقی تو زندگیم بودم؟!میگه آره،کاملا:/// گفتم خب خودتون همسن الان من بودین منو داشتین چرا خودتون ازدواج کردین؟!میگه اشتباه کردم:|

پ.ن.دو:این تازه اول ماجراهای ازدواجه،ینی قضیه به خونواده‌ها که میرسه داستان میشه:«

برندسازی و توسعه آگاهی پیرامون برند در 4 گام
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 0

آرشیو
آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی